فروغ فرخ زاد| Forog Farrokhzad

کانون هواداران شادروان: فروغ فرخزاد

فروغ فرخ زاد| Forog Farrokhzad

کانون هواداران شادروان: فروغ فرخزاد

ترا افسون چشمانم زره بردست

نگاره: ترا افسون چشمانم ز ره برده ست و میدانم/چرا بیهوده میگوئی، دل چون آهنی دارم/نمیدانی، نمیدانی، که من جز چشم افسونگر/در این جام لبانم، بادهٔ مردافکنی دارم./چرا بیهوده میکوشی که بگریزی ز آغوشم/از این سوزنده تر هرگز نخواهی یافت آغوشی/ نمیترسی، نمیترسی، که بنویسند نامت را/به سنگ تیرهٔ گوری، شب غمناک خاموشی/بیا دنیا نمی ارزد به این پرهیز و این دوری/ فدای لحظه ای شادی کن این رؤیای هستی را/لبت را بر لبم بگذار کز این ساغر پرمی/ چنان مستت کنم تا خود بدانی قدر مستی را/ترا افسون چشمانم ز ره برده است و میدانم/که سر تا پا به سوز خواهشی بیمار میسوزی/ دروغ است این اگر، پس آن دو چشم راز گویت را/چرا هر لحظه بر چشم من دیوانه میدوزی‏
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد