فروغ فرخ زاد| Forog Farrokhzad

کانون هواداران شادروان: فروغ فرخزاد

فروغ فرخ زاد| Forog Farrokhzad

کانون هواداران شادروان: فروغ فرخزاد

دانلود کتاب ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد – فروغ فرخزاد

دانلود کتاب ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد – فروغ فرخزاد

نام کتاب :  ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

نویسنده :فروغ فرخزاد

ناشر :  پارس بوک

زبان کتاب :فارسی

تعداد صفحه :  ۳۹

قالب کتاب : PDF

حجم فایل : ۲۵۸  Kb

توضیحات :  ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد مجموعه شعری از فروغ فرخزاد و شامل ۷ شعر است. نخستین نسخه این کتاب توسط انتشارات مروارید در تهران در سال ۱۳۵۲ چاپ شد.

و این منم

زنی تنها

در آستانه فصلی سرد

در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین

و یأس ساده و غمناک آسمان

و ناتوانی این دست های سیمانی

زمان گذشت

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت

امروز روز اول دی ماه است

من راز فصل ها را می دانم

و حرف لحظه ها را می فهمم

نجات دهنده در گور خفته است

و خاک ، خاک پذیرنده

اشارتیست به آرامش

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت

در کوچه باد می آمد

در کوچه باد می آمد

و من به جفت گیری گلها می اندیشم

به غنچه هایی با ساقهای لاغر کم خون

 


گره "گرد آورده از عصیان"

گره
"گرد آورده از عصیان"

فردا اگر ز راه نمی آمد

من تا ابد کنار تو می ماندم


من تا ابد ترانه عشقم را

در آفتاب عشق تو می خواندم

Photo: چشم منست اینکه در او خیره مانده ای 
لیلی که بود ؟ قصه چشم سیاه چیست ؟
در فکر این مباش که چشمان من چرا 
چون چشمهای وحشی لیلی سیاه نیست 
در چشمهای لیلی اگر شب شکفته بود 
در چشم من شکفته گل آتشین عشق   .. فروغ

ادامه مطلب ...

راز من " گردآورده از اسیر "

راز من
" گردآورده از اسیر "


هیچ جز حسرت نباشد کار من

بخت بد، بیگانه ای شد یار من

بی گنه زنجیر بر پایم زدند

وای از این زندان محنت بار من


وای از این چشمی که می کاود نهان

روز و شب در چشم من راز مرا

گوش بر در می نهد تا بشنود

شاید آن گمگشته آواز مرا


گاه می پرسد که اندوهت ز چیست

فکرت آخر از چه رو آشفته است

بی سبب پنهان مکن این راز را

درد گنگی در نگاهت خفته است



گاه می نالد به نزد دیگران

«که او آن دختر دیروز نیست»

«آه، آن خندان لب شاداب من،

«این زن افسرده مرموز نیست»

گاه می کوشد که با جادوی عشق
ره به قلبم برده افسونم کند
گاه می خواهد که با فریاد خشم
زین حصار راز بیرونم کند

گاه می گوید که : کو، آخر چه شد
آن نگاه مست و افسونکار تو؟
دیگر آن لبخند شادی بخش و گرم
نیست پیدا بر لب تبدار تو

من پریشان، دیده می دوزم بر او
بی صدا نالم که : اینست آنچه هست
خود نمی دانم که اندوهم زچیست
زیر لب گویم : چه خوش رفتم زدست

همزبانی نیست تا برگویمش
راز این اندوه وحشتبار خویش
بی گمان هرگز کسی چون من نکرد
خویشتن را مایۀ آزار خویش

از منست این غم که بر جان منست
دیگر این خود کرده را تدبیر نیست
پای در زنجیر می نالم که هیچ
الفتم با حلقۀ زنجیر نیست

آه، اینست آنچه می جستی به شوق
راز من، راز زنی دیوانه خو
راز موجودی که در فکرش نبود
ذره ای سودای نام و آبرو

راز موجودی که دیگر هیچ نیست
جز وجودی نفرت آور بهر تو
آه، اینست آنچه رنجم می دهد
ورنه، کی ترسم ز خشم و قهر تو
Photo: راز من
But I do not regret anything

Unluckily, it was a stranger to my friend

No chains on my feet were refused

Oh my this dreadful prison.


Wow that explores the unseen eye

Day and night in my eyes My Secret

Does the ear to hear

My voice may have lost its


When asked what the G Andvht

What disturbed me the last Fekrat

Do not hide a secret of the

Pain ambiguity lies in the eyes



Sometimes complaining about doing unto others

"She's not that girl yesterday"

"Oh, it's juicy lips smiling at me,

"This mysterious woman is not depressed '

When trying the magic of love
Approach taken to heart the Afsvnm
When will the anger shouting
Secret fence will saddle Byrvnm

Sometimes, says: Kev, what was the last
Afsvnkar you look drunk?
Another breezy and warm smile.
You will not find a feverish lips

I'm afraid, is seen on his Dvzm
Quiet moan that is what is
Do not know your sorrow Zchyst
I mumbled: What went well Zdst

No companionship Brgvymsh
The secret sorrow of his Vhshtbar
I certainly never did
Their own great hurt

It's sad that the lives of Mnst Mnst
It has no other course
Feet are chained moan that no
Alftm with no chain ring

Oh, the joy is what Jsty
My secret, secret crazy wife wont
Mystery creature that was thought
A bit of name and shame soda

Inventory that is no longer a secret
Even though you nothing but despicable
Oh, is that what Rnjm
Vrnh, who fear violence and anger from you.

فروغ در تبریز 2

پشت صحنه فیلم: خانه سیاه است...

www.forog.blogsky.com

فروغ در تبریز

پشت صحنه فیلم "خانه سیاه است" ساخته فروغ فرخزاد.این فیلم در تبریز و از جذامیان بابا باغی آنجا تهیه شده.

www.forog.blogsky.com