دنیا به بطالت آبستن شده و ظلم را زاییده است.
از روح تو به کجا بگریزم و از حضور تو کجا بروم ؟!
اگر بالهای باد سحر را بگیرم و در اقصی دریا ساکن شوم
در آنجا نیز سنگینی دست تو بر من است
مرا بادۀ سرگردانی نوشانده ای؛
مرا بادۀ سرگردانی نوشانده ای
چه مهیب است کارهای تو !
چه مهیب است کارهای تو !
فروغ فرخزاد ..