هر جائی
" گردآورده از اسیر "
-------------------------------------------------------
از پیش من برو که دل آزارم
ناپایدار و سست و گنه کارم در کنج سینه یک دل دیوانه
در کنج دل هزار هوس دارم
قلب تو پاک و دامن من ناپاک
من شاهدم به خلوت بیگانه
تو از شراب بوسۀ من مستی
من سرخوش از شرابم و پیمانه
عشق تو همچو پرتو مهتابست
تابیده بی خبر به لجنزاری
باران رحمتی است که می بارد
بر سنگلاخ قلب گنه کاری
من ظلمت و تباهی جاویدم
تو آفتاب روشن امیدی
بر جانم، ای فروغ سعادتبخش
دیر است این زمان، که تو تابیدی
دیر آمدی و دامنم از کف رفت
دیر آمدی و غرق گنه گشتم
از تند باد ذلت و بد نامی
افسردم و چو شمع تبه گشتم