از سروده های فروغ
در انتظار خوابم و صد افسوس
خوابم به چشم باز نمیآید
اندوهگین و غمزده می گویم
شاید ز روی ناز نمی آید
چون سایه گشته خواب و نمی افتد
در دامهای روشن چشمانم
می خواند آن نهفته نامعلوم
در ضربه های نبض پریشانم
مغروق این جوانی معصوم
مغروق لحظه های فراموشی
مغروق این سلام نوازشبار
در بوسه و نگاه و هم آغوشی
می خواهمش در این شب تنهایی
با دیدگان گمشده در دیدار
با درد ‚ درد ساکت زیبایی
سرشار ‚ از تمامی خود سرشار
می خواهمش که بفشردم بر خویش
بر خویش بفشرد من شیدا را
بر هستیم به پیچد ‚ پیچد سخت
آن بازوان گرم و توانا را
در لا بلای گردن و موهایم
گردش کند نسیم نفسهایش
نوشد بنوشد که بپیوندم
با رود تلخ خویش به دریایش
وحشی و داغ و پر عطش و لرزان
چون شعله های سرکش بازیگر
در گیردم ‚ به همهمه ی در گیرد
خاکسترم بماند در بستر
در آسمان روشن چشمانش
بینم ستاره های تمنا را
در بوسه های پر شررش جویم
لذات آتشین هوسها را
می خواهمش دریغا ‚ می خواهم
می خواهمش به تیره به تنهایی
می خوانمش به گریه به بی تابی
می خوانمش به صبر ‚ شکیبایی
لب تشنه می دود نگهم هر دم
در حفره های شب ‚ شب بی پایان
او آن پرنده شاید می گرید
بر بام یک ستاره سرگردان
_________________
یک انسان می تواند آزاد باشد ، بی بزرگ بودن ، اما هیچ انسانی نمی تواند بزرگ باشد بی آزاد بودن
سلام دوست گرامی...وب خیلی خوبی داری ومعلومه که طرفدار فروغی.واقعا دست مریزاد
قربان همة شما سروران عزیز
بسیار بسیار عالی بود.....درود به روان پاک فروغ و فروخ زادها.
از همة شما خوبان؛ تشکر و قدردانی میکنیم.....دوستتون داریم بازهم بما سر بزنید.
بادرود برشما و تشکر از زحمات بسیاری که میکشید . سالهاست که زندگی فروغ بصورت کلیشه ای دست بدست میگردد. مطالب تکراری و عکسها هم همینطور.
من در حال نگارش زندگی فروغ عستم از بدو تولد پدرش تا به امروز . با خانواده وی نیز تماس دارم . چه درخارج وچه در ایران . دو مطلب برایم مهم است که بدنبالش میگردم .
ا- سنگ اولیه فروغ که در قابی طلقی قرارداشت ودورش گلهای بنفشه بود چون خودم در ظهیر الدوله دیدم. حدود چهل سال پیش !
2- پاورقی ناصر خدایار بنام شکوفه های کبود که باعث بستری شدن وروانی شدن او بمدت یکماه در بیمارستان رضائی شد. سپاس از شما
درود بر شما. پیروز باشید