-
میان تاریکی
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 22:57
میان تاریکی میان تاریکی ترا صدا کردم سکوت بود و نسیم که پرده را می برد در آسمان ملول ستاره ای می سوخت ستاره ای می رفت ستاره ای می مرد ترا صدا کردم ترا صدا کردم تمام هستی من چو یک پیالهء شیر میان دستم بود نگاه آبی ماه به شیشه ها می خورد ترانه ای غمناک چو دود بر می خاست ز شهر زنجره ها چون دود می لغزید به روی پنجره ها...
-
آلبوم عکس فروغ فرخ زاد:
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 22:55
... هر کسی از دید خودش واقعیت های زندگی را نگاه می کند. "فروغ فرخ زاد" آلبوم عکس فروغ فرخ زاد: ... هر کسی از دید خودش واقعیت های زندگی را نگاه می کند. "فروغ فرخ زاد" آلبوم عکس فروغ فرخ زاد: فروغ و یگانه فرزندش کامیار شاپور: فروغ و پسرخوانده اش حسین منصوری: فروغ و نسرین پورحسینی در نمایش "شش...
-
در آبهای سبز تابستان > فروغ فرخ زاد
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 22:52
در آبهای سبز تابستان تنهاتر از یک برگ با بار شادیهای مهجورم در آبهای سبز تابستان آرام می رانم تا سرزمین مرگ تا ساحل غمهای پائیزی در سایه ای خود را رها کردم در سایهء بی اعتبار عشق در سایهء فرّار خوشبختی در سایهء نا پایداریها شبها که می چرخد نسیمی گیج در آسمان کوته دلتنگ شبها که می پیچد مهی خونین در کوچه های آبی رگها...
-
غزل > فروغ فرخزاد
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 22:51
غزل «امشب به قصهء دل من گوش می کنی» «فردا مرا چو قصه فراموش می کنی» ه.ا.سایه چون سنگها صدای مرا گوش می کنی سنگی و ناشنیده فراموش می کنی رگبار نوبهاری و خواب دریچه را از ضربه های وسوسه مغشوش می کنی دست مرا که ساقهء سبز نوازش است با برگ های مرده همآغوش می کنی گمراه تر از روح شرابی و دیده را در شعله می نشانی و مدهوش می...
-
باد ما را با خود خواهد برد > از فروغ
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 22:50
باد ما را با خود خواهد برد در شب کوچک من ، افسوس باد با برگ درختان میعادی دارد در شب کوچک من دلهرهء ویرانیست گوش کن وزش ظلمت را می شنوی ؟ من غریبانه به این خوشبختی می نگرم من به نومیدی خود معتادم گوش کن وزش ظلمت را می شنوی ؟ در شب اکنون چیزی می گذرد ماه سرخست و مشوش و بر این بام که هر لحظه در او بیم فرو ریختن است...
-
دریافت > از فروغ
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 22:49
دریافت در حباب کوچک خود روشنائی خود را می فرسود ناگهان پنجره پر شد از شب شب سرشار از انبوه صداهای تهی شب مسموم از هرم زهرآلود تنفس ها شب... گوش دادم در خیابان وحشت زدهء تاریک یک نفر گوئی قلبش را مثل حجمی فاسد زیر پا له کرد در خیابان وحشت زدهء تاریک یک ستاره ترکید گوش دادم... نبضم از طغیان خون متورم بود و تنم... تنم از...
-
شعر سفر > از فروغ
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 22:48
شعر سفر همه شب با دلم کسی می گوید «سخت آشفته ای زدیدارش صبحدم با ستارگان سپید می رود، می رود، نگهدارش» من به بوی تو رفته از دنیا بی خبر از فریب فرداها روی مژگان نازکم می ریخت چشمهای تو چون غبار طلا تنم از حس دستهای تو داغ گیسویم در تنفس تو رها می شکفتم ز عشق و می گفتم «هر که دلداده شد به دلدارش ننشیند به قصد آزارش...
-
روی خاک >از فروغ
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 22:47
روی خاک هرگز آرزو نکرده ام یک ستاره در سراب آسمان شوم یا چو روح برگزیدگان همنشین خامش فرشتگان شوم هرگز از زمین جدا نبود ه ام با ستاره آشنا نبوده ام روی خاک ایستاده ام با تنم که مثل ساقهء گیاه باد و آفتاب و آب را می مکد که زندگی کند بارور ز میل بارور ز درد روی خاک ایستاده ام تا ستاره ها ستایشم کنند تا نسیمها نوازشم...
-
آفتاب می شود > از فروغ
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 22:45
آفتاب می شود نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود چگونه سایهء سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می شود نگاه کن تمام هستیم خراب می شود شراره ای مرا به کام می کشد مرا به اوج می برد مرا به دام می کشد نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود تو آمدی ز دورها و دورها ز سرزمین عطرها و نورها نشانده ای مرا کنون به زورقی...
-
گذران >از فروغ
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 22:44
گذران تا به کی باید رفت از دیاری به دیاری دیگر نتوانم، نتوانم جستن هر زمان عشقی و یاری دیگر کاش ما آن دو پرستو بودیم که همه عمر سفر می کردیم از بهاری به بهار دیگر آه، اکنون دیریست که فرو ریخته در من، گوئی، تیره آواری از ابر گران چو می آمیزم، با بوسهء تو روی لبهایم، می پندارم می سپارد جان عطری گذران آنچنان آلوده ست عشق...
-
آن روزها >از فروغ
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 22:43
آن روزها آن روزها رفتند آن روزهای خوب آن روزهای سالم سرشار آن آسمان های پر از پولک آن شاخساران پر از گیلاس آن خانه های تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها - به یکدیگر آن بام های بادبادکهای بازیگوش آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها آن روزها رفتند آن روزهایی کز شکاف پلکهای من آوازهایم ، چون حبابی از هوا لبریز ، می جوشید چشمم به...
-
فروغ در صحنه ی تئاتر
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 22:41
فروغ و تئاتر:
-
نمایش> شش شخصیت در....
شنبه 31 فروردینماه سال 1392 22:41
فروغ و نسرین پورحسینی در نمایش "شش شخصیت در جست و جوی نویسنده" :
-
گفتگوی صدرالدین الهی با "فروغ"
شنبه 3 فروردینماه سال 1392 14:26
گفتگوی صدرالدین الهی با "فروغ" من در 30 سالگی متولد شدم! دکتر صدرالدین الهی، چند هفته پیش از کشته شدن فروغ در حادثه رانندگی با او در استودیو ابراهیم گلستان مصاحبه کرد. شب همان روزی که فروغ کشته شد با سیاوش کسرائی غم خاموشی فروغ را گرفتند و روز خاکسپاری فروغ بر تل خاکی که بر سینه فروغ نشست، ایستاده و جمعیت را...
-
تصویر کمیاب از فروغ فرخزاد
شنبه 3 فروردینماه سال 1392 14:25
(عکس های تاریخی) لحظه مرگ فروغ فرخ زاد- ٢٤ بهمن ١٣٤٥ از مجموعه "به روایت یک شاهد عینی" - آزاده اخلاقی جاری در گالری محسن، هم اکنون 1
-
کاریکاتور فروغ فرخزاد
شنبه 3 فروردینماه سال 1392 14:20
اینهم کاریکاتوریست از چهره فر
-
نوروز 1392 مبارکباد
شنبه 3 فروردینماه سال 1392 14:19
عزیزان و همراهان گرامی.... فرارسیدن عید سعید نوروز 92 بر شما خوبان مبارک باد. فروغ فرخزاد پای سفرۀ هفت سین سال نو همگی دوستان مبارک
-
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) 21
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 22:10
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) نامه ی شماره بیست و یک(شنبه 20 مرداد) پرویز عزیزم امروز بعد از چهار روز بی اطلاعی از تو نامه ات رسید ، من فکر می کردم که تو چون 25 مرداد می خواهی بیایی کاغذ ننوشته ای و من هم به همین علت سه چهار روز است که برای تو نامه ننوشته ام و امروز وقتی در نامه ات خواندم که باز هم...
-
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) 19
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 22:09
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) نامه ی شماره نوزده(یک شنبه 13 مرداد) پرویز جان صبح برای تو نامه نوشته بودم و پیش خودم تصمیم گرفتم که عصر هم بیایم و تمامش کنم الآن که آمدم بقیه ی نامه ی صبح را بنویسم یک مرتبه هم آن را از اول تا آخر خواندم چیز مهمی ننوشته ام یعنی در خواندن این نامه چیزی بر معلومات تو...
-
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) 18
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 22:09
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) نامه ی شماره هجده(چهارشنبه 14 مرداد) پرویز عزیزم دو سه روزی است که از تو نامه ندارم باز گمان کنم مرا فراموش کرده ای در هر حال امیدوارم حالت خوب باشد من که هیچ حوصله ندارم و به قدری خسته هستم که نمی دانم به چه ترتیب خودم را مداوا کنم آمدن تو هم که مرتب به تأخیر می افتد می...
-
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) 17
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 22:08
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) نامه ی شماره هفده(شنبه 9 مرداد) پرویز عزیزم امیدوارم حالت خوب باشد دیروز و امروز باز نامه ی تو برایم رسید از این که برایم زیاد نامه می نویسی ممنون هستم وقتی نامه های تو برای من می رسد تمام غم و اندوهم را فراموش می کنم و به قدری نامه های تو روی من مؤثر است که گاهی اوقات...
-
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) 16
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 22:07
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) نامه ی شماره شانزده(شنبه 8 مرداد) پرویز عزیزم امیدوارم حالت خوب باشد از حال من و کامی بخواهی بد نیستیم دیگر حوصله ام به کلی سر رفته چون تو هم نمی آیی و هیچ کس را هم جز تو ندارم که با او زیاد رفیق باشم پرویز جانم نمی دانم چرا حالم این قدر بداست می ترسم دیوانه بشوم هیچ وقت...
-
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) 15
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 22:07
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) نامه ی شماره پانزده(شنبه 5 مرداد) پرویز محبوبم من تازه امروز از منزل پوران مراجعت کردم برایت نوشته بودم که پوران سخت مریض است و چون تنها بود و احتیاج به کمک و پرستاری داشت من ناچار به آنجا رفتم تو به من گفته بودی که کمتر به آنجا بروم و شب نمانم ولی پرویز عزیز من این یک...
-
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) 14
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 22:06
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) نامه ی شماره چهارده(پنج شنبه 4 مرداد) پرویز عزیزم امروز و دیروز از تو نامه داشتم و از قراری که نوشته ای حالت خوب شده آرزویم این است که همیشه سلامت باشی از حال ما بخواهی خوب هستیم و فقط انتظار آمدن تو را می کشم در نامه هایت از من اظهار رضایت کرده ای البته من همیشه میل...
-
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) 13
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 22:05
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) نامه ی شماره سینزده(سه شنبه 3 مرداد) پرویز امروز بعد از 10 روز نامه ی تو برای من رسید از این که یادی از من کرده ای ممنون هستم و آرزویم این است که کسالتت زودتر برطرف شود و زودتر به تهران بیایی در این که من تو را دوست دارم هیچ شکی نداشته باش ولی در این که موجود خوشبختی...
-
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) 12
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 22:05
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) نامه ی شماره دوازده(شنبه 31 تیر) پرویز جانم نمی دانم چرا برای من نامه نمی نویسی خیلی ناراحت هستم الان نزدیک 6 روز است که آمده ام و از تو هیچ خبری ندارم امیدوارم حالت خوب باشد از حال من و کامی بخواهی بد نیستیم ولی من خودم نمی دانم چرا مدتی است این قدر ناراحت هستم مثل این...
-
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) 11
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 22:04
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) نامه ی شماره یازده(شنبه 29 تیر) پرویز محبوبم دیروز جمعه بود . من مثل همیشه از صبح به خانه ی شما رفتم . خانه ی شما حالا دیگر خیلی خلوت شده تو نیستی خسرو هم رفته دماوند بقیه هم که اصلا سر و صدا ندارند . روز خوشی بر من گذشت . پرویز جان حالا که من من و دخی با هم دوست شده ایم...
-
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) 10
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 22:03
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) نامه ی شماره ده(دو شنبه 28 تیر) پرویز عزیزم امیدوارم حالت خوب باشد از حال من و کامی بخواهی بد نیستیم و با بی صبری انتظار ورود تو را می کشم دیروز برایت یک نامه نوشتم و امروز هم دومین نامه را می نویسم از روز شنبه عصر آمدم پیش مادرت و حالا مشغول زندگی هستم هوای تهران بر عکس...
-
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) 9
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 22:02
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) نامه ی شماره نه(شنبه 26 تیر) پرویز محبوبم امیدوارم حالت خوب باشد این نامه را اولین روز ورودم به تهران برای تو می نویسم سعی می کنم جریان مسافرت را هم برای تو بنویسم هر چند که وقتی که از اهواز حرکت کردیم کوپه ی ما خالی بود ولی در بین راه عده ی زیادی عرب سوار شدند و ریختند...
-
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) 8
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 22:02
نامه های فروغ به پرویز شاپور ( در زندگی مشترک ) نامه ی شماره هشت چه قدر خودخواه و بی فکر می شوند ، ولی تو این طور نیستی ، تو حتی در آن حال هم پیوسته به فکر من بوده و سعی کرده ای تا آنجا که می توانی به من لذت دهی . من از تو شرمنده هستم . تو چرا این قدر خوب و مهربان و جوانمرد هستی . به خدا من شرمنده ی اخلاق تو هستم من...