نقد و بررسی نمایش «من کجا، عشق از کجا» به نویسندگی و کارگردانی «پری صابری»
نمایش «من کجا، عشق از کجا»، حتی عنوانش هم جزو نمایش میباشد، زیرا از لحاظ معنایی عبارتی دولایه است، یعنی هم میتواند سؤالی باشد برای دریافت پاسخ، و هم میتواند به دور از سؤال، نوعی شگفتی و شگفتزدگی را بیان کند. ما هردو معنا را در نمایش شاهدیم. تمام صحنهها عاطفی و سرشار از برونریزی احساسات ناب «یک شاعر زن» است که حتی از صحنه به روی تماشاگر، برونریز میشود. آنچه که بیش از هر چیز دیگری جلب توجه میکند، طراحی بسیار هوشمندانه صحنه است که یقیناً باید آن را یکی از بهترین طراحی صحنه نمایشهای سال جاری به حساب آورد، دو پلکان بزرگ که یکی تا حد افق و دیگری شاید تا آسمان ادامه دارد.
آخرین شعر فروغ به خط خودش. فروغ در آخرین جمعه شب زندگیش نزد دوستی مهمان بود. پیش از آنکه به خانه برگردد این شعر را روی کاغذی نوشت و به میزبان داد و رفت. در میان راه یادش افتاد که شعر تکمیل نیست. برگشت و سراغ کاغذ را گرفت. کاغذ کوچک بود و فر
وغ مجبور شد دو سطر آخر را در حاشیۀ کاغذ بنویسد. او سه روز بعد به اصل روشن خورشید پیوست...