فروغ فرخ زاد| Forog Farrokhzad

کانون هواداران شادروان: فروغ فرخزاد

فروغ فرخ زاد| Forog Farrokhzad

کانون هواداران شادروان: فروغ فرخزاد

خاطرات پوران فرخزاد از فروغ

‏Photo: پوران :

من و فروغ در کودکی نقطه مقابل یگدیگر بودیم ، من یک سال از فروغ بزرگتر بودم ، اما او بسیار پر حرکت و شیطان و نا آرام بود . عجیب آزارم می داد و یادم هست که یک روز چنان گازم گرفت که هنوز جای آن گاز بر تنم مانده است . تا 13 یا 14 سالگی ، تا سن بلوغ اصلا با یکدیگر نمی ساختیم و لحظه ای از سوء تفاهم ها و نزاعها آرام نبودیم . اما وقتی بالغ شدیم ناگهان هر دو دچار تغییرات شگرفی شدیم ، فروغ آرام و گوشه گیر ،خاموش و متفکر شده بود و من شیطان و پرحرکت و ناآرام و البته او پس از بلوغ حالتی یکنواخت و ثابت نداشت . گاهی بسیار سخت آرام و مهربان بود و گاه وحشتناک ناسازگار می شد. وقتی کم کم پسر ها برای ما مسئله شدند حسادت پنهانی و تلخی میان ما بوجود آمد . من آن وقتها نمی دانستم برای چه ؟ یک سال پیش از مرگ فروغ یک عصر او به منزلمان امد و ضمن حرفهای مختلف پرسید : پوران فلان پسر همسایه که الان پزشک حاذقی شده خاطرت هست . گفتم : بله فروغ جان ، چطور مگه ؟ گفت : در روزگار بچگی مثلا من عاشقش شده بودم ... می خندد ... ولی اون نگاهش همیشه به تو بود . اونوقت ها تو عالم بچگی من شب های زیادی برای اون گریه کردم . و فروغ می خندد .‏

آسمان

‏Photo: فروغ:

آسمان همچو صفحه دل من
روشن از جلوه های مهتابست
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خوابست
خیره بر سایه های وحشی بید
می خزم در سکوت بستر خویش
باز دنبال نغمه ای دلخواه
می نهم سر بروی دفتر خویش
تن صدها ترانه میرقصد
در بلور ظریف آوایم
لذتی ناشناس و رویا رنگ
می دود همچو خون به رگهایم
آه ، گویی ز دخمه دل من
روح شبگرد مه گذر کرده
یا نسیمی در این ره متروک
دامن از عطر یاس تر کرده
بر لبم شعله های بوسه تو
می شکوفد چو لاله گرم نیاز
در خیالم ستاره ای پر نور
می درخشد میان هاله راز
ناشناسی درون سینه من
پنجه بر چنگ و رود می ساید
همره نغمه های موزونش
گوییا بوی عود می اید
آه، باور نمیکنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد
نگه آن دو چشم شور افکن
سوی من گرم و دلنشین باشد
بیگمان زان جهان رویایی
زهره بر من فکنده دیده عشق
می نویسم بر وی دفتر خویش
جاودان باشی ای سپیده عشق‏

شعری از طرف برادر به خواهرش(فروغ)

‏Photo: شعری از فریدون  به یاد فروغ
همیشه باز می کنم پنجره ای را
به یک سویی
و می گذارم تا نورها برخیزند
روی نهایت زمین.
صداهایی
به سبکی ریشه های آب
تاج هایی از باد را
روی آغاز شب می گذارند.
درخت هایی
رنگ رنگ، نمناک
میوه هایِ سایه بیان می کنند
آغاز مرگ را.
بهار دیرپا
تابستان دیرپا
گام به گام.
و من
همیشه بیگانه،
جدا می کنم خود را
از بازتاب های روز.     
                            اسفند 1345‏

پشت صحنه خانه سیاه است

‏Photo: فروغ فرخزاد در پشت‌صحنه «خانه سیاه است»

فیلم «خانه سیاه است» به کارگردانی فروغ فرخزاد و تهیه کنندگی ابراهیم گلستان در سال 1342 در پی دیدار فروغ فرخزاد از آسایشگاه جذامیان بابا داغی تبریز ساخته شد. این فیلم را می توان حاصل همکاری فروغ فرخزاد با ابراهیم گلستان در استودیو فیلم گلستان دانست.
 فیلم «خانه سیاه است» به کارگردانی فروغ فرخزاد و تهیه کنندگی ابراهیم گلستان در سال 1342 در پی دیدار فروغ فرخزاد از آسایشگاه جذامیان بابا داغی تبریز ساخته شد.
این فیلم را می توان حاصل همکاری فروغ فرخزاد با ابراهیم گلستان در استودیو فیلم گلستان دانست که جایزه بهترین فیلم مستند همان سال را در فستیوال فیلم آلمان غربی از آن خود کرد.

حضور جذامی‌ها در فیلم به عنوان طرد شدگان جامعه، به تصویر کشیدن روزمرگی و انسان گرفتار به طور عام از شاخص‌های مهم این فیلم به شمار می آیند.‏

پوران فرخزاد؛ تنها یادگار خاندان فرخزادها

پوران فرخزاد به حق نگاه دارنده نام فروغ و فریدون میباشد ،خواهری مهربان و عاشق یادگارخاندان فرخزاد ....
Photo
Photo
Photo
Photo