پرنده فقط یک پرنده بود....

پرنده گفت:چه بویی! چه آفتابی! 

آه بهار آمده است ،

و من به جستجوی جفت خویش، خواهم رفت. 

پرنده از لب ایوان پرید مثل پیامی پرید و رفت. 

پرنده کوچک  ،

پرنده فکر نمی کرد، 

پرنده روزنامه نمی خواند، 

پرنده قرض نداشت ،

پرنده آدمها را نمیشناخت ،

پرنده روی هوا ،

و بر فراز چراغهای خطر ،

در ارتفاع بی خبری می پرید. 

و لحظه های بی آبی را ،

دیوانه وار تجربه می کرد .

پرنده ؛آه، فقط یک پرنده بود. 

شعری ناب از دیوان خانم فرخ زاد

سلام بر: دوستداران ارجمند بانوی شعر ایران فروغ الزمان فرخزاد.نوروز   1390 بر شما مبارک...امیدوارم سال پر باری پیش رو داشته باشید این تکه شعر ناب را از این بانوی بزرگ که (خدایش رحمت کند)برایتان تقدیم میکنم.امیدوارم لذت ببرید.

در پناه حق پیروز باشید 

*اطلاعات جستجو: 

شعر فروغ-مهر نماز-فریب خلق-پیشانی گناه-فروغ الزمان فرخزاد-فروغ فرخ زاد.

گزیده ای از اشعار بانوی شعر ایران: شادروان فروغ فرخ زاد...

باز هم از چشمه لبهای من

تشنه ای سیراب شد سیراب شد

باز هم در بستر آغوش من

رهروی در خواب شد در خواب شد 

--------------------------------------------------- 

سلام.اینها گلچینی از دیوان فروغ است.لطفا بقیه مطالب را در ادامه مطلب بخوانید: